مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
مهمه را از این سایت دریافت کنید.
معنی مهمة به فارسی
معنی واژهٔ مهمة در دیکشنری عربی به فارسی به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
مهمة
دیکشنری عربی به فارسی
گمارش , پيغام , ماموريت , فرمان , پيغام بري , پيغام رساني , بماموريت فرستادن , وابسته به ماموريت , هيلت اعزامي يا تبليغي , کار , وظيفه , تکليف , امرمهم , زياد خسته کردن , بکاري گماشتن , تهمت زدن , تحميل کردن
جستوجوی مهمة در واژهنامههای دیگر
نگارش معنی دیگر برای مهمة
منبع مطلب : vajehyab.com
مهمه
معنی مهمه - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
مهمه
/mahmah/
بستن تبلیغات
لغت نامه دهخدا
( مهمة ) مهمة. [ م َ هََ م ْم َ ] ( ع مص ) هم. مهمت. اندوهگین کردن کار کسی را. || گداختن بیماری تن را و لاغر کردن. || در خواب کردن کودک را به آواز. ( منتهی الارب ). طفل را با آواز لالائی خواباندن. || گداختن پیه. || شیر دوشیدن. || رنجور گردانیدن بسیاری شیر ناقه را. || آهنگ کردن ؛ قوله تعالی : و لقد همت به وهم بها . ( منتهی الارب ).مهمة. [ م ُ هَِ م ْم َ ]( ع ص ) تأنیث مهم. ج ، مهمات. در اندوه اندازنده. || مجازاً ضروری ، چرا که کار ضروری آدمی را در اندوه و غم می اندازد. ( غیاث ). رجوع به مهم شود.
مهمه. [ م َهَْم َه ْ ] ( ع اِ ) بیابان هموار. ( دستورالاخوان ). ج ، مهامه. دشت دور. دشت و زمین خالی و ویران. ( منتهی الارب ). بیابان دور. ( مهذب الاسماء ) دشت دوردست :
اندر آمد نوبهاری چون مهی
چون بهشت عدن شد هر مهمهی.
منوچهری. مهمهش با مهابت ارقم
چون دم ابیض و دل بلعم.
سنائی. بستن تبلیغات بستن تبلیغات
فرهنگ فارسی
مونث مهم، مهمات جمع، ونیزمهمات: درفارسی به معنی آلات وادوات جنگ گفته می شود
(اسم ) مونث مهم : [ امورمهمه ] جمع : مهمات .
هم مهمت اندوهگین کردن کار کسی را یا گداختن بیماری تن را و لاغر کردن یا آهنگ کردن .
فرهنگ معین
(مَ مَ ) [ ع . ] (اِ. ) بیابان خشک ، دشت پهناور بی آب و علف .
فرهنگ عمید
= مهم
بیابان، دشت بی آب وعلف.
پیشنهاد کاربران
ترتیب: قدیمیجدیدرای موافقرای مخالف
یسنا٠٥:٢٤ - ١٣٩٥/٠٦/٢٣
نوک پستان مادر. این واژه برگرفته از واژه ماما یا مامان هستش
گزارش34 | 2
مشاهده پیشنهاد های امروز
معنی یا پیشنهاد شما
+ افزودن عکس و لینک
منبع مطلب : abadis.ir