مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
شعر شهادت موسی بن جعفر را از این سایت دریافت کنید.
اشعار شهادت امام کاظم (ع)
رفتن به محتوای اصلی
جمعه ۲۴ تير ۱۴۰۱ /۱۵ ذو الحجة ۱۴۴۳
مسیر
خانه » اخبار » اخبار فرهنگی مذهبی
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ شماره مطلب: ۲۴۸۷ تعداد بازدید: ۱۰۷۳۳۲ نظرات: ۰
ویژه نامه
اشعار شهادت امام کاظم (ع)
شعر مناجات امام موسی کاظم علیه السلام
شاعر: علی رحیمیهفتم امام شیعیان،موسی بن جعفر
زندانی آل نبی،سبط پیمبر
در کنج زندان،با حی سبحان
نالید و هر دم،گفتا به افغان
انا فتحنا لک فتحا مبینا
گفتا خدایا کنج این زندان افکارم
از زهر هارون رفته از کف اختیارم
در کنج زندان با حی سبحان
نالید و هر دم،گفتا به افغان
انا فتحنا لک فتحا مبینا
جرمم بود حق گوئی و ترویج دینم
هستم رضا در راه حق گر این چنینم
در کنج زندان،با حی سبحان
نالید و هر دم،گفتا به افغان
انا فتحنا لک فتحا مبینا
پایم اگر دبند و زنجیر خسان است
در راه حق این شیوه آزادگان است
در کنج زندان با حی سبحان
نالید و هر دم،گفتا به افغان
انا فتحنا لک فتحا مبینا
یا رب نجاتم ده ، از این زندان هارون
از ظلم و جور آن لعین،گشته دلم خون
در کنج زندان با حی سبحان
نالید و هر دم،گفتا به افغان
انا فتحنا لک فتحا مبینا
شعر شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
شاعر: خوشدل تهرانیسر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم
دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا
گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر است
سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا
تیره روز من از شام غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا
نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضا
می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارون
من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم
گلی از خار ندید،این همه آزار که من
دیدم از طعنه این مردم نادان چه کنم
سرنگو کاش شود خانه هارون پلید
که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟
شعر مصائب حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
شاعر: صغیر اصفهانیای موسی بن جعفر که ز قدر و شرف و جاه
موسی و شعیبند تو را بنده درگاه
در طور ز تو ساز شد او از انا الله
آن وادی ایمن که بود تربتت ای شاه
فرشی است که با عرش الهی زده پهلو
ای زاده زهرا خلف سید لولاک
در بزم عزای تو ملک با صد چاک
بال و پر خود فرش کند بر زبر خاک
از شمع حریم تو یکی شعله در افلاک
بیضا شد و چون فضل تو رخ تافت به هر سو
ای نور خدا شمع هدا مصدر ایمان
دریای عطا بحر سخا منبع احسان
ای یوسف آل نبی ای مظهر یزدان
افسوس که گردید تو را جای به زندان
از کینه دیرینه هارون جفا جو
صد آه که چون از ستم قوم ستمکار
بنشست تو را زهر جفا بر دل افکار
افروخته شد خرمن جانت همه یکبار
و ز درد شدی با غل و زنجیر گرانبار
غلطان بروی خاک زپهلوی به پهلو
ای شاه حجازی به چه تقصیر به بغداد
مسموم نمودند تو را از ره بیداد
ما را غم قتل تو شها کی رود از یاد
الحق که بود ناسخ بد فعلی شداد
ظلمی که عیان گشته از آن فرقه بد خو
شعر شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
شاعر: سیفی- شیرازامروز قلب عالم امکان پر آذر است
لرزان ز تاب ماتم و غم عرش اکبر است
زهرا بباغ خلد بود نوحه گر بلی
گویا عزای حضرت موسی ابن جعفر است
تنها نه قلب عالم امکان بود ملول
پیوسته عالم از غم داغش در آذر است
شاهی که ممکنات طفیل وجود اوست
ماهی که گوشه ای ز رخش مهر انور است
قائم مقام ختم رسل هادی سبل
رکن هدا شه دو سرا نور داور است
از کنیه و عداوت هارون بر آنجناب
چشم رضا خدیو خراسان ز خون تر است
مسموم گشت و گوشه زندان سپرد جان
زین غصه داغ بر دل ما تا به محشر است
او گرچه حان سپرد به زندان غریب وار
خود نیز خون جگر ز غم جد اطهر است
مسموم گشت موسی جعفر ز زهر کین
اما حسین کشته شمشیر و خنجر است
موسی شهید گشت ولی بی کفن نماند
(سیفی) حسین بی کفن و غسل و بی سر است
شعر کلبه احزان (شهادت امام کاظم علیه السلام)
شاعر: حبیب چایچیانبود کی زندان یوسف تیره چون زندان من
روز من شب شد از ین بی رحم زندانبان من
چون درین ظلمت سرا،بر خوان غم مهمان شدم
غم خجل شد زین محقر کلیه احزان من
گرچه مهمانم ولی خود میزبان دشمنم
عالمی بنشسته چون بر سر سفره احسان من
گر کشد بار غمم یعقوب،گردد ناصبور
یوسفش هرگز ندارد طاقت زندان من
بی کس و دور از وطن در حسرت فرزند خویش
بر لب آمد عاقبت در کنج زندان،جان من
کی به راه عشق مانع باشد این زنجیرها
میکشد هر جا که خواهد جذبه جانان من
سوزد این دفتر (حسان) از آتشین گفتار تو
گر نباشد سیل اشک دیده گریان من
شعر شهادت امام کاظم علیه السلام
شاعر: ژولیده نیشابوریشده شرمنده شمس از روی حضرت کاظم
قمر شد مات از چهر نکوی حضرت کاظم
بغیر از ذات حق آگه نباشد اندر این عالم
کسی از سر اسرار مگوی حضرت کاظم
بود او ششمین رهبر ز بعد ساقی کوثر
که باشد قبله حاجات کوی حضرت کاظم
نه بتوان توصیفش کرد که آسان نیست اوصافش
که ینکو هست وصف تار موی حضرت کاظم
ببیند یوسف از رویش بگوبد مرحبا بر حق
که ینکو خلق کرده حسن روی حضرت کاظم
بعالم رنگ و بوی گل بود از نور رخسارش
بود خوی محمد خلق و خوی حضرت کاظم
ولی از جور هارون دعا لبریز شد آخر
ز زهر خانمان سوزی سبوی حضرت کاظم
بدی در گوشه زندان چاارده سال آن مولا
بدی با حق تعالی گفتگوی حضرت کاظم
طلب میکرد او مرگ از خدا با دیده گریان
که وصل یار بودی آرزوی حضرت کاظم
منبع : www.balagh.ir
اشعار ویژه شهادت امام موسی کاظم (ع)
به مناسبت سالروز شهادت جانسوز حضرت موسی بن جعفر امام کاظم (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور بهره مندی شاعران اهل بیت (ع) منتشر می کند.
منبع : aghigh.ir
اشعار شهادت موسی بن جعفر علیه السلام _ مجموعه سوم
اشعار شهادت موسی بن جعفر
اشعار شهادت موسی بن جعفر علیه السلام _ مجموعه سوم
مدیرپایگاه حلما
اشعار شهادت موسی بن جعفر علیه السلام _ وحید قاسمی
گوشه ی دخمه خلوتی دارد
کوه طورش همین سیه چال است
نمک ِ آخرِ مناجاتش
روضه های شهید گودال است
توبه می کرد جای مردم شهر
گریه می کرد جای ما و شما
پسر فاطمه دعا می خواند
نیمه شبها برای ما و شما
هردلی عاشق نگاهش شد
خالی از تیره گی و زشتی شد
در کنار ضریح چشمانش
زن بدکاره ای بهشتی شد
زن رقاصه را به راه آورد
عارفِ حق،جدا ز غیرش کرد
پشت آن میله های فولادی
این چنین عاقبت به خیرش کرد
با رکوع و سجود فاطمی اش
شیوه ی بند گی به او آموخت
با نگاه پر از محبت خود
حکمت زندگی به او آموخت
ساق پایش شکستگی دارد
داد می زد ز درد سجاده
غل و زنجیرها اجازه دهید
در قنوتش به زحمت افتاده
درد تا مغز استخوان می رفت
با لب تشنه تا لگد می خورد
رسم این خانواده است انگار
چقدر بی هوا لگد می خورد
پروبالش شکسته، ای صیاد
این قفس خوب گوشه گیرش کرد
تازیانه نزن، که رفتنی است
دوری از آشیانه پیرش کرد
مرد باشید و روی واژه ی«شرم»
مثل آل امیه خط نکشید
می زنیدش زبان روزه بس است
حرف ناموس را وسط نکشید
نزنید این قدر به پهلویش
یاد غمهای مادرش افتاد
حرف شهر مدینه شد،ای وای
باز هم یاد دخترش افتاد
شهر بغداد ناجوانمردی
بردی از یاد حُرمت نمکش
خیزران را به یادم آورده
زخم لبهای خشک و پر ترکش
حرف از خیزران و زخم لب است
جای طشت طلا فقط خالیست
روضه ی طشت دردسر ساز است
جزء آن روضه های جنجالیست
به تمسخر گرفت قرآن را
طعنه زد با کمال بی شرمی
به لب خشک قاری قرآن
چوب می زد برای سرگرمی
********************
اشعار شهادت موسی بن جعفر علیه السلام _ محمد مبشری
یارب ز غم و درد و جفا خلصنی
زاین زخم تن از سلسله ها خلصنی
اول ز تو خلوت طلبیدم اما
دیگر ز سیه چال بلا خلصنی
**
با جرم عشق یارم ، افتاده در سیه چال
آن مهربان نگارم ، افتاده در سیه چال
او که بود قرارم ، افتاده در سیه چال
آن که جز او ندارم ، افتاده در سیه چال
گشته یکی شب و روز ، در کنج تار زندان
دلدار و این همه سوز ، از ماجرای هجران
تسبیح لحظه هایش ، شد حلقه های زنجیر
سایه نشانده بر دل ، این لحظه های دلگیر
در طی چهارده سال ، چون قرن ها شده پیر
با شوق آمد اول ، حالا شده دگر سیر
از طعنه های دشمن ، جان گشته بر لب او
رفته به آسمان ها ، خلصنی یارب او
بر او کند نوازش ، دشمن چه وحشیانه
گاهی به ضرب سیلی ، گاهی به تازیانه
میراث دار زهراست ، دارد از او نشانه
باشد به یاد مادر ، با ذکر عاشقانه
هر دم به یاد مهتاب ، مشغول زمزمه است
با حلقه های زنجیر ، در ذکر فاطمه است
بی تاب غربتش بود ، همواره چرخ گردون
از اشک های جاری ، زآن حلقه های محزون
در حال سجده می شد ، سجاده اش پر از خون
یادی ز مادرش کرد ، بستر که بود گلگون
آرام زیر لب گفت ، مادر شوم فدایت
از غصه روز و شب گفت ، مادر شوم فدایت
از دیده های زنجیر ، گردیده اشک جاری
عرش خداست از غم ، گویا به بی قراری
آخر ز زهر خصم و ، از طعنه های کاری
افتاد عزیز زهرا ، در حال جان سپاری
ذره به ذره شد آب ، آن پیکر ضعیفش
پیراهنی ز یوسف ، ماند از تن نحیفش
زهرا بیا ز جنت ، شد یوسف تو آزاد
بشتاب و خود ببین که ، او کرده از غمت یاد
جسمش به تخته ی در ، مانده به جسر بغداد
حور و ملک نماید ، در ماتمش چه فریاد
از داغ و محنت او ، گریان شد آسمان ها
از سوز غربت او ، بر لب رسیده جان ها
باب امام رضا و ، معصومه جان فدا کرد
بس که عدو شب و روز ، دائم بر او جفا کرد
دل را ز داغ مادر ، پر خون و مبتلا کرد
در وقت دادن جان ، یادی ز کربلا کرد
او که به یاد زهرا ، آن ماه عالمین است
والله قاتل او ، داغ غم حسین است
************
اشعار شهادت موسی بن جعفر علیه السلام _ حسین ایمانی
زندان به حال زار موسی گریه می کرد
زنجیر و غُـل بر دست آقا گریه می کرد
وقتی عزیــــز فاطمه تشییع می شد
پای ِ جنازه داشت زهرا گریه می کرد
سلطان رأفت زد گریــبانْ چاک از غم
افلاک بر احوالِ آقـــا گریه می کرد
آرایه های بی کسیهایِ کریـــــمه
تکمیل شد از هجر بابا گریه می کرد
می گفت شهری با کنایه خارجی رفت!!!
زینب به یاد شامْ آنجا گریه می کرد
جسم کفن پوش امیر عشق بر دست
ارباب بی غسل و کفنها گریه می کرد
هر کس که آمد بر حریمش تسلیت گفت
معصومه یاد قامتی تا … گریه می کرد
در کاظمین شور حسینی بود بر پا
صاحب زمان آمد تماشا گریه می کرد
باب الحوائج شد که ما حاجت بخواهیم
او از فراق دلبــــرِ ما گریه می کرد
****************
اشعار شهادت موسی بن جعفر علیه السلام _ حسین ایمانی
آنـْقدر بی رمق شده بودی که جز عبا
پیدا نبود از تــو به هنگام سجده ها
زندان به حال و روز تو هر روز گریه کرد
شد با کنایه روزه یِ هر روزه یِ تو وا
بدکاره را عبادت تو سر به راه کــرد
خوب است با عنایت تو ختم کار ما
مأمور ظالم از غم تو غصِّه دار شد
سنگ است سینه ای که نسوزد در این عزا
جا شد به روی لنگه دری پیکری ضعیف
خواندند مثل بی بیِّ ما خارجی تو را
جسم تو هفت بار کفن پوش شد ولی
ای بی کفن حسین من ای وای کربلا
تو روی دوش شیعه و ارباب روی خاک
سر روی نیزه و بدنش زیر دست و پا
همناله با رضا و کریمه زبان گرفت
در عرش فاطمه که بیا یوسفم بیا
*******************
اشعار شهادت موسی بن جعفر علیه السلام _ محمد حسن بیات لو
تمام آرزویم هست ببینم بچه هایم را
ببینم که خدا کرده اجابت ربنایم را
دراین مدت که زندانم همیشه زاروگریانم
منبع : www.hulma.ir