مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
شعر روضه شب دوم محرم را از این سایت دریافت کنید.
اشعار شب دوم محرم
اشعار شب دوم محرم - اشعار ورودبه کربلا
اشعار شب دوم محرم – ورود کاروان به کربلا ـ مجموعه اول
مدیرپایگاه حلما
اشعار شب دوم محرم
اشعار شب دوم محرم – مهدی رحیمی
آفتاب دوباره ای پیداست
روی دوشش ستاره ای پیداست
مشک بر روی شانۀ عباس
لب دریا کناره ای پیداست
این طرف غیر خار در دستی
وایِ من سنگ خاره ای پیداست
آن طرف حنجری عطش آلود
در پسِ گاهواره ای پیداست
این طرف با سه شعبه های خودش
روی اسبی سواره ای پیداست
آه از توی گودی گودال
سر دارالاماره ای پیداست
اگر این نیزه ها اجازه دهند
بدن پاره پاره ای پیداست
**
خاک این دشت سربلند شده
روی پایش اگر بلند شده
کاروانی ز دور می آید
آه از هر جگر بلند شده
چهرۀ ماهتاب این لشگر
روی دست قمر بلند شده
به قد و قامت علی اکبر
چشم نیزه نظربلند شده
وای تیر سه شعبه ای انگار
روی پاهای پر بلند شده
روی زانو نشسته حرمله و
روی دستی پسر بلند شده
سمت هرکس حسین در نقشی
گه عمو گه پدر بلند شده
این خمیده سه ساله کیست مگر-
-مادر از پشت در بلند شده
نجمه گوید که قد قاسم من
از جه رو اینقدر بلند شده
روی دست تو اکبر از پا؟ نه
از میان کمر بلند شده
**
گل به وقت گلاب نزدیک است
لحظۀ اضطراب نزدیک است
لحظه ای که عمو به خود می گفت
مشک بردار آب نزدیک است
بی گمان بین آب و ششماهه
لحظۀ انتخاب نزدیک است
لحظۀ رو گرفتن ارباب
از نگاه رباب نزدیک است
آه خفاش های بی مقدار
کشتن آفتاب نزدیک است
لحظه های کشیدن دست و
روسری و نقاب نزدیک است
**********************
اشعار شب دوم محرم – جواد محمد زمانی
کاروانی پر از نسیم سحر
کاروانی ز خویش کرده سفر
در قیام ، آیه های مصحف صبح
در سجود، آینه برای سحر
همه در دشت تازه تر از گل
همه در باغ، میوه ی نوبر
پدران از تبار ابراهیم
مادران از قبیله هاجر
آری از دودمان ابراهیم
کعبه دل، بت شکن ، به دوش تبر
هر یکی در مقام خود ساقی
هر یکی درمرام خود ساغر
در دل و جان کاروان اینک
می تپد این نهیب، این باور:
نکند شوکران شود معروف
نکند نردبان شود منکر
مرحبا بر سلاله کوثر هان فصل لربک وانحر در نزولش زمنبر ناقه
خطبه خوان حماسه آن، خواهر
شد عصا شانه علی اکبر
پای عباس پله منبر
تا نباشد ز بیم آشفته
خواب آرام چند تا دختر
پای عباس می شد بالش
دشت احساس می شود بستر
سرزمین، سرزمین گل ها بود
پهنه عشق بود و پهناور
ناگهان در هجوم باد فراق
کنده شد برگه هایی از دفتر
کاش دستان باد می شد خشک
کاش می شد گلوی گل ها تر
نکند علقمه، عمو را کشت
که پدر می رود خمیده کمر
کیست مردی که می رود میدان
که ندارد به جز خودش لشگر
و زنی روی تل برای نبی
صحنه را می شود گزارشگر
که بیا جای بوسه های شما
شده سرشار بوسه خنجر
می برند از تن حسین تو جان
می برند از تن حسین تو سر
آیه های کتاب آغوشت
دارد از فوج زخم زیر و زبر
آن طرف صحنه شگفتی هست
نه! بسی صحنه هست شرم آور
رفته از پای دختری خلخال
رفته از دست مردی انگشتر
می رود کاروان به کوفه و شام
می کند سمت قتلگاه گذر
می رود کاروان ولی خالی است
جای عباس و قاسم و اکبر
آخر داستان ولی این نیست
مانده پایان خوب قصه اگر ….
**********************
اشعار شب دوم محرم – شاعرناشناس
بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم
نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم
نمیخواهم بدانم نام این صحرای غمگین چیست
نمیخواهم بدانم بی تو غم ها را نمیخواهم
من از طفلی پرستار تمام خانه ام اما
پرستاری این طفلان تنها را نمیخواهم
به جای نخل و نخلستان فقط تیر است و سر نیزه
به رویت زخم ها را ردّی از پا را نمیخواهم
مزن خیمه که میترسم که بی عباس برگردم
نگاه دختر معصوم نو پا را نیمخواهم
اگرچه خاطراتم از مدینه تلخ و خونبار است
بیا برگرد شهر مادرت، کوفه دل آزار است
مرا مگذار بی تو دست گیر قافله باشم
اسیر زجر و خولی و سنان و حرمله باشم
ببینم خیمه را با جمع طفلانش زنند آتش
یتیمی را که میترسد به دامانش زنند آتش
یکی زنجیر بر حلقی به قصد کُشت میپیچد
یکی گیسوی طفلی را به گرد مشت میپیچد
بیا برگرد شهر مادرم هرچند غمبار است
که تیر حرمله دنبال چشمان علمدار است
ببین اشکم ببین دردم ببین زخمم ببین آهم
فراقت را نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
**********************
اشعار شب دوم محرم – سعید توفیقی
امروز آقا شور و حالت بی بدیل است
انگار هنگام نزول جبرئیل است
سرشار از انّا الیه الرّاجعونی
آیات استرجاع تو بانگ رحیل است
یعنی بدان زینب که این پایان خط است
چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است
از ذوالجناح آن عرش پیما مرکب خود
بر خاک نازل گشتی و زیر لب خود
هذا قریر العین می گفتی پیاپی
انگار که دل کنده ای از زینب خود
یعنی بدان زینب که این پایان خط است
چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است
جبریل آمد تا رکابت را بگیرد
شاید که یک کم از شتابت را بگیرد
گفتم که این امّن یجیب از چیست؟ گفتی
شاید دعایم اضطرابت را بگیرد
یعنی بدان زینب که این پایان خط است
چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است
در مَنظر چشمان دل نازک ترینها
یعنی به پیش دیده ی محمل نشینها
دِرهم عطا کردی و ملک خود خریدی
از مستجرهای خودت در این زمینها
یعنی بدان زینب که این پایان خط است
چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است
مانند باران تا که شر شر می زنی تو
بر شیشه ی قلبم تلنگر می زنی تو
منبع مطلب : www.hulma.ir
اشعار روز دوم محرم؛ ورود به کربلا
40 قطعه شعر از شاعران برجسته آئینی ویژه روز دوم محرم الحرام
مشرق نیوز
شنبه ۸ مرداد ۱۴۰۱ - Jul 30 2022
کد خبر 481305
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۸
۰ نظر چاپ حسینیه
اشعار روز دوم محرم؛ ورود به کربلا
40 قطعه شعر از شاعران برجسته آئینی ویژه روز دوم محرم الحرام
گروه دین مشرق- به مناسبت برگزاری سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، 40 قطعه شعر از شاعران آئینی برجسته و به نام کشور را با موضوع "ورود به کربلا"، به محبان آل الله (علیهم السلام) تقدیم می نماید.
گلهای اهل بیت به گلزار می رسند
موعودیان به موعد دیدار می رسند
اینجا زمان وصل چه نزدیک حس شود
دلدادگان وصل به دلدار می رسند
این حاجیان که نیمه شب از کعبه آمدند
آخر همه به کوچه و بازار می رسند
این کاروان به قافله سالاریِ حسین
دارند با امیر و علمدار می رسند
گاهی دم از شریعه و گودال می زنند
گاهی به تلّ خاکی و هموار می رسند
ناگاه با برادر خود گفت خواهری
این نخل ها به دیدۀ من تار می رسند
این باغهای کوفه چرا نیزه داده اند
این میوه ها چه زود سرِ بار می رسند
یک دختر جلیله به بابا خطاب کرد
این نامه ها که از در و دیوار می رسند
آن هیجده هزار نفر که نوشته اند
آقا بیا، کجا به تو ای یار می رسند
یک مادری به نغمه لالایی اش سرود
حتماً به داد کودک گهوار می رسند
ناگه سه ساله بر سرِ دوش عمو گریست
این خارها به پای من انگار می رسند
حالا حسین یک یکشان را جواب داد
اینجا به هم حقایق و اسرار می رسند
اینجا زمین قاضریه، دشت کربلاست
جایی که تیرهای هدف دار می رسند
اینجا به غیر نیزه تعارف نمی کنند
از شام و کوفه لشگر جرار می رسند
سر نیزه ها به پیکر من بوسه می زنند
شمشیرهای تشنه و قدار می رسند
ذبح عظیم پیش تماشای زینب است
شمر و سنان به قهقهه این بار می رسند
حلق علی و قلب من و سینة یتیم
این نقطه ها به حرمله انگار می رسند
اینجا ترحمی به یتیمان نمی شود
زیور فروش های تبه کار می رسند
سرهایتان به سنگ، همه آشنا شود
بس هدیه ها که از در و دیوار می رسند
جمعی برای بردن خلخال و گوشوار
جمعی برای غارت گهوار می رسند
(محمود ژولیده)
سایه ات تا روز محشر بر سر من مستدام
بهجة قلبی علیک دائما منی السلام
قرص قرص است از کنارت بودنم دیگر دلم
تکیه گاه شانه های خسته ام در هر مقام
پابه پایت آمدم یک عمر همدل همنفس
پابه پایت آمدم هرجاکه رفتی گام گام
باتو این پنجاه سال احساس عزت داشتم
با تو در محمل نشستم در کمال احترام
با تو تا اینجا رسیدم بی غم و بی دردسر
با تو میگویند از امنیتِ من خاص و عام
اسم اینجا را که گفتی سینه ام آتش گرفت
شعله ور شد خاطرم از غصه های ناتمام
نخل می بینم؟!و یا اینکه سپاه آورده اند
سرنوشت ما چه خواهد شد اخا ماذا الختام؟
با تو دارم سایۀ سر با ابالفضلت رکاب
بی تو وای از ناقۀ بی محمل و اشک مدام
با تو دور خیمۀ اهل حرم آرامش است
بی تو وای از آتش افتاده بر جان خیام
با تو هرصبح آفتاب اول سلامم میکند
بی تو زینب میرود بی پوشیه بازار شام
با علی اکبر عصای دست پیری داشتم
بی علی اکبر من و باران سنگ از روی بام
با تو دست هیچکس حتی به سمت من نرفت
بی تو ما را می برند اشرار تا بزم حرام
(سید پوریا هاشمی)
امروز محرمان حرم سایه ی سرم
شام دهم زمان نفس های آخرم
امروز بین حلقه شیران هاشمی
شام دهم به حلقه زنجیر پیکرم
امروز دخترک سر دوش عمو ولی
شام دهم به گریه که عمه گل سرم
امروز گرد چادرش را تکانده ای
شام دهم به خون تو آغشته معجرم
امروز مانده ای که قرارم شوی ولی
شام دهم به نیزه نمانی برادرم
امروز تکه خار ز پایم در آوری
شام دهم زجسم تونیزه در آورم
امروز دختران تو در خیمه ها ولی
شام دهم در آتش خیمه من و خودم
امروز هرچه دلش خواست ساربان گرفت
شام دهم کنار تو انگشتر آورم
(حسن لطفی)
دشت غم، دشت عطش، دشت بلایی کربلا
سینه سوز و جانگداز و غم فزایی کربلا
جمعی از خوبان عالم را هدایت بر سر است
باز کن در دل برای عشق جایی کربلا
زود باشد کاروان در کوی تو منزل کند
میزبان حضرت خون خدایی کربلا
خیمه های عاشقان بر پا شود در خاک تو
تو به حج عشق تصویر منایی کربلا
تو غریبه نیستی با آستان اهل بیت
آشنای زاده ی خیرالورایی کربلا
طور سینایی، کنی موسای عمرانی طلب
خضر امکانی پی آب بقایی کربلا
کعبه ی آل رسولی، ثانی بیت الحرام
بعثت پاک حسینی را حرایی کربلا
آیه ی عشقی ولی هرگز نمی شد باورت
افکنی بین دو عاشق را جدایی کربلا
آه از آن روزی که زینب غرق خون بیند تو را
که هم آغوش تن اهل ولایی کربلا
روز عاشورا که باغ فاطمه پرپر شود
همنوا با زینبش نغمه سرایی کربلا
آن زمان که دست عباس از بدن گردد جدا
میزبان مقدم خیرالنسایی کربلا
عصر عاشورا که آید قتلگاهت دیدنی است
عشق با خون می کند جلوه نمایی کربلا
کاش می گفتی که گلچین لاله را پرپر مکن
وای زین نامردمی و بی حیایی کربلا
میهمان را با لب عطشان چه قومی می کشند؟
وای از این کوفه و این بی وفایی کربلا
ای زمین، ای ارض اقدس، ای حریم کبریا
تا ابد با آل زهرا همنوایی کربلا
(سید محمد میر هاشمی)
تشنگان قبیله ی زهرا
قبضه کردند دشت و صحرا را
می روند عاشقانه سر بر کف
تا بنوشند شهد عاشورا
بی سر و دستهای باده به دست
راهیان غیور جاده به دست
حاملان پیام کرب و بلا
همه قرآنِ دل گشاده به دست
چه جوانهای پاک و زیبایی
چقدر سروهای رعنایی
دلربایانِ دل زکف داده
چقدر دل - جقدر دریایی
جاده ها زیرپایشان محکم
وطنین صدایشان محکم
قلبشان ازگُل اجابت پُر
اعتقاد دعایشان محکم
شده در سینه ها نفس ها حبس
بانگها ناله ها جرس ها حبس
منبع مطلب : www.mashreghnews.ir