معنی کلمه پاداش

معنی کلمه پاداش



مهدی

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

معنی کلمه پاداش را از این سایت دریافت کنید.

پاداش

معنی پاداش - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید

پاداش

/pAdAS/

مترادف پاداش: اجرت، اجر، انعام، بادافراه، بخشش، ثواب، جایزه، جزا، دسترنج، صله، عطیه، مزد، مکافات، نتیجه، کابین، مهر

بستن تبلیغات

فارسی به انگلیسی

salvage, reward, remuneration, compensation, gratuity, severance pay, bonus, commendation, consideration, dividend, justice, quittance, recompense, requital, return, wage, premium, retribution

مترادف ها

quittance (اسم)

تبرئه، برائت، جبران کردن، پاداش، پاکی، رسید مفاصا، بازپرداختن

gratuity (اسم)

سپاسگزاری، انعام، پاداش، التفات، رایگانی

testimonial (اسم)

شاهد، گواهی نامه، شهادت، جایزه، پاداش، رضایت نامه، تصدیق نامه، سفارش وتوصیه

compensation (اسم)

جبران، تلافی، غرامت، جبران کردن، عوض، پاداش، تاوان، مزد

retaliation (اسم)

تلافی، پاداش، عمل متقابل

retribution (اسم)

عقبی، تلافی، پاداش، کیفری، مجازات، کیفر، سزا

meed (اسم)

ارزش، جایزه، پاداش، کرایه

reward (اسم)

جایزه، اجر، مژدگانی، انعام، عوض، پاداش، مزد، سزا

remuneration (اسم)

اجر، پرداخت، پاداش، سزا

fee (اسم)

پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه

comeuppance (اسم)

مزد عمل بد، پاداش، توبیخ بیجا

guerdon (اسم) جایزه، پاداش بستن تبلیغات

فرهنگ اسم ها

اسم: پاداش (پسر) (کردی) معنی: جزا، اجر کار خوب، مکافات نیکی ( نگارش کردی برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم کردی

لغت نامه دهخدا

پاداش. ( اِ ) ( از پهلوی پات دَهِشن ، مطلق جزا و مکافات. مرکب از دو جزء پات ، از اصل پئیتی + دَهِشن ) پاداشن. پاداشت. مطلق مکافات و جزا اعم از خیر و شر. مکافات است مطلقاًخواه جزا و مکافات نیکی باشد و خواه بدی. ( برهان ). داشن. دین. مکافات. جزا. عوض. سزا. معارضه. ( تاج المصادر بیهقی ). قرض. ( تاج المصادر بیهقی ) :

بدان رنج پاداش بند آمده ست

پس از بند بیم گزند آمده ست.

فردوسی.

چو پاداش او باشد آویختن

نبینیم جز روی بگریختن.

فردوسی.

اگر بدکنش بد پدر یزدگرد

بپاداش او داد کردیم گرد.

فردوسی.

فروتن کند گردن خویش پست

ببخشد نه از بهر پاداش دست.

فردوسی.

چنین بود پاداش رنج مرا

به آهن بیاراست گنج مرا.

فردوسی.

تو پاداش با نیکوئی بد کنی

چنان دان که بد با تن خود کنی.

فردوسی.

نگر نیک و بد تا چه کردی زپیش

ببینی همان باز پاداش خویش.

اسدی.

لاشک هر کرداری راپاداشی است. ( کلیله و دمنه ).

|| اجر. ثواب. مثوبه. شکم. شیان. سزا. اجرت. مزد. و عوض و مکافات در جای نیکی. جزای خیر. مقابل بادافراه و بادافرَه :

بجای هر بهی پاداش نیکی

بجای هر بدی بادآفراهی.

دقیقی.

نیابی گذر تو ز گردان سپهر

کزویست پرخاش و پاداش و مهر.

فردوسی.

نه این بود از آن رنج پاداش من

که دیوی فرستد بپرخاش من.

فردوسی.

بپاداش نیکی بیابی بهشت

خنک آنکه جز تخم نیکی نکشت.

فردوسی.

بپاداش تونیستمان دسترس

زبانمان پر از آفرین است و بس.

فردوسی.

بسان پرستار پیش کیان

بپاداش نیکت ببندم میان.

فردوسی.

اگر زو شناسی همه خوب و زشت

بیابی بپاداش خرم بهشت.

فردوسی.

مکن نیکمردی بروی کسی

که پاداش نیکی نیابی بسی.

فردوسی.

ز یزدان شناسد همه نیک و زشت

بپاداش نیکی بجوید بهشت.

فردوسی.

بنزدیک یزدان ز تخمی که کشت

بیابد بپاداش خرم بهشت.

فردوسی.

تو آن کن ز خوبی که او با تو کرد

بپاداش پیچد دل راد مرد.

فردوسی.

چوبیداد کردم بپیچم همی

بیشتر بخوانید ... بستن تبلیغات

فرهنگ فارسی

مزد، سزا، جزا، س ای عمل خواه نیک خواه بد

( اسم )۱- مطلق مکافات و جزا از خیر و شر جزا سزا. ۲ - جزای نیک مکافات مقابل پادافراه پادافره باد افراه بادافره. ۳ - جزای بد بادافراه عقاب. ۴ - مهر کابین . یا پاداش نیک . جزای نیک ثواب اجر . یا پاداش نیک دادن . اجر نیک دادن ثواب دادن . یا پاداش نیکو . پاداش نیک .

جزا مکافات

فرهنگ معین

[ په . ] (اِمص . ) ۱ - جزا و کیفر، چه خوب چه بد. ۲ - مهر، کابین .

فرهنگ عمید

۱. مزد.

۲. سزای عمل، خواه نیک خواه بد، سزا، جزا: درستش شد که هرچ او کرد بد کرد / پدر پاداش او بر جای خود کرد (نظامی۲: ۱۲۶ ).

گویش مازنی

/paadosh/ نوعی چرم چرمی ویژه ی دوخت و دوز کفش

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پاداش (قرآن). در این مقاله به معنای پاداش با همان جزا خواهیم پرداخت.

پاداش، معادل کلمه ثواب، به معنای نتیجه اعمال است که به انسان باز می گردد و در هر یک از خیر و شر کاربرد دارد؛ اما بیشترین استعمال آن در خیر است. در این مدخل تنها جزای خیر بررسی می شود و جزای شر در مدخل کیفر بحث خواهد شد. از واژه های «اجر»، «ثواب»، «جزا»، «خیر»، «فوز» و مشتقات آنها و جملاتی با مفهوم پاداش، استفاده شده است.

انواع پاداش

۱. ↑ لغت نامه، ج۴، ص۴۶۳۲، «پاداش».۲. ↑ لغت نامه، ج۵، ص۶۴۰۳، «ثواب».۳. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۸۳، «ثوب».

...

wikifeqh: پاداش_(قرآن)

بستن تبلیغات

دانشنامه عمومی

پاداش (ابهام زدایی). پاداش ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

پاداش (فیلم ۱۹۶۳) پاداش (فیلم ۲۰۱۱)

wiki: پاداش (ابهام زدایی)

پاداش (فیلم ۱۹۶۳). پاداش (انگلیسی: The Prize) فیلمی در ژانر جاسوسی به کارگردانی مارک رابسون است که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد.

۱۹۶۳ (۱۹۶۳)

wiki: پاداش (فیلم ۱۹۶۳)

پاداش (فیلم ۲۰۱۱). «پاداش» (اسپانیایی: El premio) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد.

۱۱ فوریه ۲۰۱۱ (۲۰۱۱-02-۱۱) (Berlinale)

برای دیدن کل مطلب کلیک کنید

منبع مطلب : abadis.ir

معنی پاداش

معنی واژهٔ پاداش در واژگان مترادف و متضاد به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

فرهنگ حاضر تألیف فرج‌الله خداپرستی می باشد و از تارنمای «دادگان» برگرفته شده است.

پاداش

واژگان مترادف و متضاد

۱. اجرت، اجر، انعام، بادافراه، بخشش، ثواب، جایزه، جزا، دسترنج، صله، عطیه، مزد، مکافات، نتیجه

۲. کابین، مهر

جست‌وجوی پاداش در واژه‌نامه‌های دیگر

نگارش معنی دیگر برای پاداش

برای دیدن کل مطلب کلیک کنید

منبع مطلب : vajehyab.com

نظر خود را بنویسید

آخرین مطالب