مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
اختلال سالیری را از این سایت دریافت کنید.
اختلال سلوک
اختلال سلوک
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
اختلال سلوک
تخصص روانپزشکی, پزشکی کودکان, روانشناسی بالینی
طبقهبندی و منابع بیرونی
[ویرایش در ویکیداده]
اختلال سلوک مجموعهای پایدار از رفتارهایی در کودک یا نوجوان است که به مرور زمان شکل میگیرد و تحول مییابد و معمولاً مشخصه اختلال سلوک یکی از اختلالات روانی است که در کودکی یا نوجوانی تشخیص داده می شود . این اختلال وجود یک الگوی تکراری و مداوم از رفتاری است که در آن حقوق اساسی دیگران یا مقررات زیر پا گذاشته می شود .مشکلات اختلال سلوک به وسیله رفتارهای ضداجتماعی توصیف شده اند مانند دزدی ، دروغ گویی ، جنگیدن و انفجارهای خشم که این رفتارها می تواند مشکلات قابل توجهی برای کودکان و خانواده های آنان ایجاد کند و هزینه قابل توجهی را نیز به جامعه تحمیل کند.
ویژگیهای بالینی[ویرایش]
علائم اختلال یک شبه ظاهر نمیشوند بلکه بسیاری از علائم آن در طول زمان شکل گرفتهاند و به الگوی مستمر نقض حقوق دیگران میانجامند. سن متوسط شروع اختلال سلوک در پسرها پایینتر از دختران است. پسرها اکثراً در فاصله سنی ۱۰ تا ۱۲ سالگی میتوانند دچار این اختلال شوند در حالیکه دخترها قبل از اینکه دارای این ملاکها شوند به سن ۱۴ تا ۱۶ سالگی رسیدهاند.
افراد پرخاشگر دچار اختلال سلوک به ویژه در موقعیتهای مبهم بهطور مکرر مقاصد دیگران را خصمانه تر و تهدید کننده تر از آنچه که هست، برداشت میکنند در نتیجه با پرخاشگری پاسخ میدهند و پرخاشگری خود را موجه و منطقی میدانند.
رفتار پرخاشگرانه ضداجتماعی ممکن است به صورت قلدری، پرخاشگری جسمی و رفتار بی رحمانه نسبت به همسالان تظاهر کند. چنین کودکانی ممکن است متخاصم، بددهن، گستاخ و نافرمان بوده و نسبت به بزرگترها منفی کاری نشان دهند.
دروغ گویی مستمر، فرار مستمر از مدرسه و خرابکاری شایع است. در موارد شدید خرابکاری، دزدی و خشونت جسمی نیز دیده میشود. افکار و ژستهای خودکشی در آن دسته از کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک که در تعارض با همسالان، اعضای خانواده و قانون هستند و قادر به حل مسئله نیستند، شایع است.[۱]
برخی کودکان که رفتارهای پرخاشگرانه دارند قادر به ایجاد دلبستگی اجتماعی نیستند که این ناتوانی به صورت اشکال در روابط با همسالان تظاهر میکند. این افراد برای این احساسات و امیال و رفاه دیگران اهمیتی قائل نیستند.
ADHD و اختلال نافرمانی مقابله جویانه هر دو در افراد دچار اختلال سلوک شایع هستند و این هم ابتلایی پیشبینی کننده پیامدهای بدتری است. کودکانی که علائم را در سنین پایینتر بروز میدهند، تعداد بیشتری از علائم را دارند و این علائم را با شدت بیشتری بروز میدهند، بدترین پیش آگهی را دارند.
همه گیرشناسی[ویرایش]
مطالعاتی که در این زمینه در کشور ایران انجام شدهاست میزان آن را در استان کردستان %۶٫۹[۲] و در شهرستان سیرجان در دختران %۸٫۷ و در پسران %۱۳٫۱ گزارش کردهاند[۳]. این مقدار در آمریکا برای دختران ۲ تا ۹ درصد و برای پسران ۶ تا ۱۶ درصد گزارش شدهاست.
سببشناسی[ویرایش]
از مواردی که می توانند سبب شروع این اختلال شوند می توان به سوءرفتار جسمی و جنسی یا غفلت در کودکی ، تکانشگری ، روش انضباطی غیر صحیح والدین و نظارت ضعیف آن ها بر کودک ، هوش پایین کودک اشاره کرد. شیوه تربیتی خشن و همراه با تنبیه کودک که پرخاشگری کلامی و جسمی نمود این شیوه هستند یا بروز رفتارهای پرخاشگرانه در کودک ارتباط دارد. کودکان در خانواده های که وضعیت آشفته ایی دارند مستعد ابتلا به اختلال سلوک و بزهکاری هستند. چنانچه والدین خود دارای آسیب های روانی باشند و به کودک آزاری یا غفلت از کودک بپردازند ، سایکوپات باشند یا وابسته به الکل یا مواد باشند می تواند کودکان خود را به سمت ابتلا به اختلال سلوک سوق دهند. دیده شده است که بسیاری از والدین کودکان مبتلا به اختلال سلوک دچار آسیب های روانی شدید مثل اختلالات روان پریشی هستند. مصرف الکل در طول دوره بارداری مادر می تواند یکی از عوامل مهم تاثیر گذار در ابتلای کودک به اختلال سلوک باشد. تحقیقات همواره نتایج نامطلوبی از مصرف زیاد الکل در دوران بارداری بر رشد جسمی ، عصبی و رفتاری جنین نشان داده است.
عوامل روانشناختی: ضعف تنظیم هیجان در کودکان با میزان بالاتر پرخاشگری و اختلال سلوک همراه است. تنظیم هیجان با کفایت اجتماعی همراه بوده و میتوان آن را حتی در کودکان پیش دبستانی نیز مشاهده کرد. کودکانی که میزان کژتنظیمی هیجان بالاتری دارند، درجات بالاتری از پرخاشگری را نیز بروز میدهند. همچنین این کودکان در عملکردهای شناختی مربوط به لوب پیشانی مغز مشکل دارند[۴].درمان[ویرایش]
مداخلات اولیه پیشگیرانه مستمر در صورتی که در سنین کودکستان شروع شوند میتوانند به میزان چشمگیری سیر و پیش آگهی رفتار پرخاشگری را اگر مداخلات درمانی از سنین پایین شروع شود می تواند به میزان بالایی در بهبود کودک مبتلا نقش داشته باشد. درمان شناختی-رفتاری که نوعی از روان درمانی است می تواند باعث کاهش میزان زیادی از علائم شود . خصوصاً این درمان در کاهش علائم واضح این اختلال مثل دزدی و دروغ گویی موفق تر است. برنامه های (parent management training) PMTکه اغلب در غالب گروهی ارائه می شوند ، کارایی خود را در پیش گیری و کاهش مشکلات رفتاری کودکان نشان دادهاند . یکی از مزیت های این نوع درمان گروهی در این است که معاشرت و تعامل خانواده هایی که فرزند مبتلا به اختلال را دارند باعث می شود ننگ داشتن "فرزند مشکل" کاهش یابد و خانواده ها از حمایت اجماعی برخوردار شوند. نوع دیگری از برنامه درمانی به نام PCIT (parent-child interaction therapy) وجود دارد که از PMT مشتق شده است و در آن درمان با خانواده های منفرد انجام می شود و مشکلات کودک طی چندماه گذشته بررسی می شود.
درزمینه اثربخشی مداخلات دارویی، اعتقاد بر این است که ریسپریدون، هالوپریدول و داروهای SSRI میتوانند در کاهش نشانهها مؤثر باشند.[۵]
منابع[ویرایش]
↑ احمدی علی اصغر. اختلال سلوکی و ویژگیهای بالینی آن. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. ۱۳۷۹; ۵ (۴) :۶۲–۷۰ متن کامل مقاله
↑ وسفی غلامرضا، قانعی حسین. بررسی شیوع اختلالهای سلوک و نافرمانی در دانشآموزان راهنمایی استان کردستان. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. ۱۳۷۹; ۶ (۲ و ۳) :۴۸–۵۵ متن کامل مقاله
↑ ضیاءالدینی شفیعزاده ناهید. همهگیرشناسی اختلال بیشفعالی با کمبود توجه و اختلال سلوک در دانشآموزان دبستانی شهر سیرجان. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. ۱۳۸۴; ۱۱ (۴) :۴۱۹–۴۲۵ متن کامل مقاله
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
راز مرگ موتزارت چه بود!!
افراد مختلفی متهم به مسموم کردن موتزارت شدهاند که شاید معروفترین آنها (حداقل به خاطر فیلم آمادئوس) آنتونیو سالیری باشد. سالیری هم آهنگساز بود و برخی ادعا میکنند که به دلیل...
راز مرگ موتزارت چه بود!!
افراد مختلفی متهم به مسموم کردن موتزارت شدهاند که شاید معروفترین آنها (حداقل به خاطر فیلم آمادئوس) آنتونیو سالیری باشد. سالیری هم آهنگساز بود و برخی ادعا میکنند که به دلیل...
9646 هنر و سلامت 1400/11/02
تب روماتیسمی، ترومای سر، مسمومیت با فلزات سنگین یا نارسایی کلیه؟
ولفگانگ آمادئوس موتزارت در سال 1791 در سن 35 سالگی و پس از 2 هفته بیماری درگذشت. سوفی هیبل، خواهر زن موتزارت که طی این دوره بیماری حاضر بود، اظهار داشته است که او به علت تورم بدنش نمیتوانست در بستر غلت بخورد. همچنین موتزارت به وی گفته بود: «طعم مرگ را در زبانم احساس میکنم.» ضمادهای سردی روی سر موتزارت گذاشته شده بود که از نظر هیبل باعث از دست رفتن هوشیاری وی شده بود. او 2 ساعت در این وضعیت ماند تا این که جان به جانآفرین تسلیم کرد. هیبل اضافه میکند: «آخرین حرکت وی تلاش برای بیان پاساژهای طبل در آهنگ نماز میت (Requiem) بود.» نظریههای مختلفی در مورد علت مرگ موتزارت وجود دارد که در این مقاله به آنها پرداخته میشود...
تب روماتیسمی
دلایل چندی برای نقش داشتن تب روماتیسمی و آندوکاردیت باکتریایی تحت حاد در مرگ موتزارت بیان شده است. پدر آمادئوس -لئوپولد- وقتی که او 10 ساله بود، در نامهای به یک بیماری همراه با تب و درد مفاصل اشاره کرد که 10 روز طول کشید و در ترجمه انگلیسی روماتیسم نامیده شده است. همچنین لئوپولد در نامهای در سال 1784 که موتزارت 28 ساله بود، از تب و تعریق نام میبرد و مینویسد: «برخی دچار تب روماتیسمی شدند که در مواردی که فورا مورد بررسی قرار نگرفت، سپتیک شد» و به نقل از پسرش اظهار میدارد که: «به مدت 4 روز هر روز در یک ساعت معین، دچار حمله کولیک ترسناکی میشدم که هر بار با استفراغ شدیدی به پایان میرسید». در قرن 18، تب روماتیسمی اصطلاحی غیراختصاصی بود که به کلیه ناخوشیهای همراه با تب و درد مفاصل اطلاق میگشت.
همچنین موتزارت دچار چند آبسه دندانی بود که هر یک در بیمار مبتلا به آسیب قلبی در اثر تب روماتیسمی میتوانست به آندوکاردیت باکتریایی تحت حاد بینجامد. دکتر فون سالابا یک هفته پیش از مرگ موتزارت، بیماری او را تب ارزنی گرم تشخیص داد که کاملا غیراختصاصی به نظر میرسد و معلوم نیست که در این بیماری، راش یا پتشی وجود دارد یا خیر. همسر و خواهر زن موتزارت متوجه ادم وی شده بودند که به نارسایی قلب در اثر بیماری قلبی روماتیسمی نسبت داده شده است. بسیاری از نویسندگان اظهار داشتهاند که موتزارت نزدیک مرگش دچار خونریزی شده که در صورت ابتلای وی به نارسایی قلب، بیتردید مرگ وی را تسریع کرده است.
نامهای که در آن به حملات کولیک اشاره شده، مدرکی برای ابتلا به انسداد ادراری و پیلونفریت تلقی شده است. شاید علت ادم نارسایی کلیه بوده باشد که در کنار شواهدی که بعدا نقل میشود، محتملتر از آندوکاردیت باکتریایی تحت حاد به نظر میرسد. گفته میشود که موتزارت طی بیماری منجر به مرگش آواز میخوانده است و به هر حال، عدم ذکر تنگی نفس باز هم دلیلی بر این است که ادم ناشی از یک وضعیت هیپوانکوتیک بوده نه قلبی. از سویی برای تب روماتیسمی در دوران کودکی تنها 2 معیار مینور (تب و آرترالژی) از معیارهای جونز وجود داشتهاند. همچنین ناخوشی ابتدایی تب روماتیسمی 3 تا 4 هفته طول میکشد در حالی که ناخوشی زمان کودکی موتزارت فقط 10 روز به طول انجامیده است. دیگر ناخوشیهایی که میتوانند باعث تب و آرترالژی شوند، عبارتند از عفونتهای باکتریایی مثل یرسینیا، سالمونلا و شیگلا (که همگی در فقدان علایم دیگر بعیدند) و عفونتهای ویروسی مثل سرخجه، هپاتیت، اکوویروس و آنتروویروسها (که همگی کاملا ممکن هستند).
ترومای سر
پیوچ (Puech) و همکاران ادعا کردهاند که با معاینه جمجمه موتزارت شواهدی از دیسمورفیسم جمجمه و صورت را دیدهاند. آنها یک شکستگی تمپوروپاریتال در حال بهبود را در سمت چپ همراه با ردپای یک هماتوم اپیدورال کلسیفیه توصیف کردهاند. این در حالی است که موتزارت در یک قبر بدون نشان در قبرستان سنت مارکس وین به خاک سپرده شده بود. با ارزیابی پوسیدگی دندانها، به نظر میرسید که جمجمه معاینه شده به مردی متعلق بوده که در سن 25 تا 40 سالگی فوت کرده است و گفته میشود که این جمجمه، تیپیک جمجمه براکیوسفالیک مردان جنوب آلمان است. یک ویژگی مشخص هم سینوستوز پیش از موعد درز متوپیک است که در بزرگسالان نادر (یک در 10هزار) است. منابع تاریخی و بررسی تصاویر موتزارت نشان میدهند که وی در اصل دارای پیشانی مستقیم، چشمان به جلو آمده، استخوانهای گونهای واضح و بینی و لب فوقانی برجسته بوده است. جمجمهای که پیوچ و همکاران معاینه کردهاند، با خصوصیات موتزارت منطبق بوده است.
شکستگی و هماتوم ذکر شده بهعنوان علت مرگ موتزارت عنوان شده است. به عقیده پیوچ و همکاران، موتزارت در اثر سقوطی که بعدا فراموشش کرد، دچار شکستگی شد. اما چرا او دچار تب و ادم شده بود؟ بانرژی اظهار میدارد که این شکستگی شاید حداقل یک سال پیش از مرگ موتزارت رخ داده است و سردردهای موتزارت را که در بهار 1790 آغاز شد و نیز ضعف، حملات غش و فلجی را که به ادعای برخی پس از رفتن وی به بستر مرگ رخ داد، توجیه میکند. به هر حال، قبول ترومای سر به عنوان علت مرگ موتزارت دشوار است.
مسمومیت با فلزات سنگین
گفته میشود حدود 6 ماه قبل از مرگ موتزارت وی ادعا کرده است: «میدانم باید بمیرم. کسی به من آکوا توفانا داده و زمان دقیق مرگ من را محاسبه کرده است و به همین دلیل نوشتن آهنگ «نماز میت» را از من درخواست کردهاند؛ من دارم این آهنگ را برای خودم مینویسم». آکوا توفانا سمی حاوی آرسنیک و اکسید سرب است. افراد مختلفی متهم به مسموم کردن موتزارت شدهاند که شاید معروفترین آنها (حداقل به خاطر فیلم آمادئوس) آنتونیو سالیری باشد. سالیری هم آهنگساز بود و برخی ادعا میکنند که به دلیل رقابت و حسادت، موتزارت را مسموم کرده است ولی در واقع سالیری در زمان خود بسیار موفق و مورد احترام بود و حدود 40 اپرا ساخت؛ از طرفی سالیری و موتزارت رابطه حرفهای دوستانهای با هم داشتند و به هر حال هیچ مدرک مستندی برای محکوم کردن سالیری وجود ندارد.
منبع مطلب : seemorgh.com