مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
معنی انسان را از این سایت دریافت کنید.
انسان
معنی انسان - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
انسان
/~ensAn/
مترادف انسان: آدم، آدمیزاد، آدمی، انس، بشر، مردم، ناسمتضاد انسان: جن، دد، دیوبرابر پارسی: آدم، آدمی، مردم، مردمانبستن تبلیغات
فارسی به انگلیسی
that manner, (in) that manner, anthropo-, earthling, one, human, humanity, mankind, mortal, person, wight, humankind, body, homo sapiens
مترادف ها
man (اسم)
آدم، رفیق، مرد، شخص، نوکر، انسان، شوهر، فرد، مردی، بشر، نفر، ادمی، مهره شطرنج
mortal (اسم) انسان homo (اسم) آدم، انسان
لغت نامه دهخدا
انسان. [ اِ ] ( ع اِ ) مردم ، واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . مردم. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( مؤید الفضلاء ) ( السامی ). آدمی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). حیوانات ناطق. ( ازتعریفات جرجانی ). در اصل انس بود، الف و نون مزیدتان بدان ملحق شده ، و این مأخوذ است از انس بالضم که به معنی الفت گرفتن و ظاهر شدن است و بعضی گفته اند که مأخوذ از نسیان است. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ).بشر. آدمیزاد. آدمیزاده. آدم زاده. انس. اناس. ناس. خلق. ( یادداشت مؤلف ). موجود سخنگوی میرنده. ( جامع الحکمتین از فرهنگ علوم عقلی ). انسان نام است برای جسد معین و نفس معین که ساکن در آن جسد است و جسد و نفس دو جزء برای انسانند، یکی از آندو جزء شریف است...یکی مانند درخت است و دیگری مانند ثمره درخت ، نفس راکب و جسد مرکوب است. ( از رسائل اخوان الصفا بنقل از فرهنگ علوم عقلی ) : انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج. ( قرآن 2/76 )؛ بیافریدیم ما این مردم را از نطفه ای آمیخته. ( کشف الاسرار میبدی ج 10 ص 313 ).
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند وبارشان انسان.
ناصرخسرو.
جان و انسان بنده فرمانبرش بادا مدام
تا به تازی هست انسان آدمی و جان پری.
سوزنی. نسبت دارند تا قیامت
ایشان ز بهیمه من ز انسان.
خاقانی.
نیک آمده است زلزلت الارض هین بخوان
بر مالها و قال الانسان مالها.
خاقانی.
گر بصورت آدمی انسان بدی
احمد و بوجهل هم یکسان بدی.
مولوی.
چشم نابینا، زمین و آسمان
زان نمی بیند که انسانیش نیست.
سعدی.
مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ظلم با انسان کنند.
حافظ.
- انسان کامل ؛ عبارت است از جمیع مراتب الهیه و کونیه از عقول و نفوس کلی و مراتب طبیعی تا آخر تنزلات وجود. ( از شرح فصوص الحکم قیصری ص 10 ). در تصوف ، بالاترین مقامی که انسان بدان تواند رسید یعنی مرتبه فناء فی اﷲ:
کون جامع نزدما انسان بود
ورنباشد این چنین حیوان بود
جامع انسان کامل را بخوان
معنی مجموع قرآن را بدان
نقش می بندد جمال ذوالجلال
در خیال صورت او بر کمال.
شاه نعمت اﷲ ولی. بیشتر بخوانید ... بستن تبلیغات
فرهنگ فارسی
آدمی، مردم، بشر، اناسی و آناس جمع
( اسم ) ۱ - جانوری از تیر. نخستینیان از شاخ. پستانداران از گون. آدمها که بسبب رشد کامل مغز از دیگر جانوران ممتاز است و قدرت بیان افکار بوسیل. تکلم و خط دارد و تنها جانوریست که همیشه ایستاده راه میرود . جمع : انسانها انسانات یا انسان برفی . ۲ - مردمک دیده سیاه. چشم .
نام سوره هفتاد و ششم از قران مجید . مکی . دارای ۳۱ آیه آن را سوره دهر نیز نامند .
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (اِ. ) آدمی ، مردم ، بشر. ج . اناس و آناس .
فرهنگ عمید
۱. (زیست شناسی ) جانداری از راستۀ پستانداران با ده انگشت کارساز، که روی دو پا راه می رود و به سبب داشتن مغز پیشرفته قادر به تکلم و تفکر است.
۲. شخص، فرد.
۳. (صفت ) خوب و پایبند به اصول اخلاقی.
۴. هفتاد وششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۳۱ آیه، دهر، ابرار، هل اتی.
* انسان نِئاندِرتال: انسان اولیه متعلق به ۴۰ هزار سال قبل که در غارهای آسیای مرکزی و اروپا زندگی می کرد. &delta، جمجمة آن نخستین بار در سال ۱۸۶۵ میلادی در درۀ نئاندرتال (در آلمان، نزدیک دوسلدورف ) به دست آمد.
بستن تبلیغات
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] انسان اصلش از «إِنْسیان» است، زیرا لغت شناسان عربی، مصغّر آن را «اُنیسیانْ» دانسته اند. «یای» آخر در تصغیر بر وجود آن در اصل، دلالت می کند و به سبب کثرت استعمال حذف شده است. (لسان العرب، ج1، ص231؛ مجمع البحرین، ج1، ص121)در وجه تسمیه انسان به این نام گفته شده است: با توجه به این که انسان اصلش «انسیان» بوده و آن هم از «نسیان» است و انسان چون با خدای خود عهدی بست و فراموش کرد، بدین نام نامیده شد. (تاج العروس، ج4، ص102؛ لسان العرب، ج1، ص232ـ231)
یا بدان جهت انسان نامیده شد که می تواند بین خود و سایر مخلوقات اُنس و الفت برقرار کند.(تفسیر صدرالمتألهین، ج2، ص301)
اصطلاحات انسان، بشر و آدم هر سه تقریباً بر افراد انسان صدق می کند لکن به لحاظی با هم فرق دارند، در بین اهل لغت کلمه انسان و بشر عَلَمْ برای نوع انسان بکار رفته است لکن اکثر اهل لغت واژه «آدم» را عَلَمْ برای شخص گرفته اند. برخی هم آن را مثل انسان و بشر برای «نوع» بکار برده اند.
در قرآن هر کجا کلمه بشر بکار رفته منظور جسم ظاهری، پوست و بدن انسان است و هر کجا کلمه «انسان» بکار رفته است مراد باطن، کمالات و استعدادهای درونی او است. (قاموس قرآن، ص38 و 132 و 192)
کلمه «انسان» در قرآن شصت و پنج بار و کلمه «بشر» سی و پنج بار و کلمه آدم بیست و پنج بار بکار رفته است.
علما آنرا به حیوان ناطق تعریف کردند و ناطق نزد آنان به معنی مدرک کلیات است. گویند امتیاز او از سایر حیوانات آن است که حیوانات فقط به جوارح و اعضای بدنی حس می کنند و انسان به غیر آلات بدن نیز تعقل دارد، فرق حس و عقل آن است که باید آنچه ما حس می کنیم مانند نور و حرارت و بوی و غیر آن از جسمی باشد که در یکی از جوانب ما قرار گرفته و در یکی از اعضای ما تأثیر کند اگر چیزی فعلاً موجود نباشد، حس نمی کنیم و اگر در اعضای بدن ما تأثیر نکند به سبب دوری یا حاجب نیز حس نمی کنیم و اگر جوارح و آلات حس ناقص باشد باز حس نمی کنیم.
چون چیزی که نیست تأثیردر بدن ندارد و عضو آفت ناک متاثر نمی شود وقتی چیزی را حس کردیم همان یکی را حس کرده ایم در همان وقتی که حاضر بود و افراد دیگر احساس دیگر می خواهند و آن فرد هم در وقت دیگر همچنین.
منبع مطلب : abadis.ir
معنی انسان
معنی واژهٔ انسان در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
انسان
لغتنامه دهخدا
انسان . [ اِ ] (ع اِ) مردم ، واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . مردم . (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (مؤید الفضلاء) (السامی ). آدمی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حیوانات ناطق . (ازتعریفات جرجانی ). در اصل انس بود، الف و نون مزیدتان بدان ملحق شده ، و این مأخوذ است از انس بالضم که به معنی الفت گرفتن و ظاهر شدن است و بعضی گفته اند که مأخوذ از نسیان است . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ).بشر. آدمیزاد. آدمیزاده . آدم زاده . انس . اناس . ناس . خلق . (یادداشت مؤلف ). موجود سخنگوی میرنده . (جامع الحکمتین از فرهنگ علوم عقلی ). انسان نام است برای جسد معین و نفس معین که ساکن در آن جسد است و جسد و نفس دو جزء برای انسانند، یکی از آندو جزء شریف است ...یکی مانند درخت است و دیگری مانند ثمره ٔ درخت ، نفس راکب و جسد مرکوب است . (از رسائل اخوان الصفا بنقل از فرهنگ علوم عقلی ) : انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج . (قرآن 2/76)؛ بیافریدیم ما این مردم را از نطفه ای آمیخته . (کشف الاسرار میبدی ج 10 ص 313).
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند وبارشان انسان .
ناصرخسرو.
جان و انسان بنده ٔ فرمانبرش بادا مدام
تا به تازی هست انسان آدمی و جان پری .
سوزنی . نسبت دارند تا قیامت
ایشان ز بهیمه من ز انسان .
خاقانی .
نیک آمده است زلزلت الارض هین بخوان
بر مالها و قال الانسان مالها.
خاقانی .
گر بصورت آدمی انسان بدی
احمد و بوجهل هم یکسان بدی .
مولوی .
چشم نابینا، زمین و آسمان
زان نمی بیند که انسانیش نیست .
سعدی .
مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ظلم با انسان کنند.
حافظ.
- انسان کامل ؛ عبارت است از جمیع مراتب الهیه و کونیه از عقول و نفوس کلی و مراتب طبیعی تا آخر تنزلات وجود. (از شرح فصوص الحکم قیصری ص 10). در تصوف ، بالاترین مقامی که انسان بدان تواند رسید یعنی مرتبه ٔ فناء فی اﷲ:
کون جامع نزدما انسان بود
ورنباشد این چنین حیوان بود
جامع انسان کامل را بخوان
معنی مجموع قرآن را بدان
نقش می بندد جمال ذوالجلال
در خیال صورت او بر کمال .
شاه نعمت اﷲ ولی .
انسان کامل است که مجلای ذات اوست
مجموعه ای که جامع ذات و صفات اوست
انسان کامل است که اوکون جامع است
تیغولایت است که برهان قاطع است .
k05l)_
جستوجوی انسان در واژهنامههای دیگر
نگارش معنی دیگر برای انسان
منبع مطلب : www.vajehyab.com