زهرا خانم تاج السلطنه

زهرا خانم تاج السلطنه



مهدی

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

زهرا خانم تاج السلطنه را از این سایت دریافت کنید.

تاج‌السلطنه

تاج‌السلطنه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تاج‌السلطنه

تاج‌السلطنه در روز نامزدی‌اش

(۱۳۱۱ قمری، در ده سالگی)

زاده اواخر سال ۱۳۰۱ (قمری)

۱۸۸۴ (میلادی) ۱۲۶۲ هجری شمسی

درگذشته ۱۳۵۴ (قمری)

احتمالاً ۲۵ ژانویه ۱۹۳۶ (میلادی) ۱۳۱۵هجری شمسی

تهران

آرامگاه گورستان ظهیرالدوله، تجریش

همسران

حسن‌خان شجاع‌السلطنه (از ۱۳۱۱ قمری تا اندکی پس از ۱۳۱۷ قمری)

قوللرآقاسی باشی (از ۱۳۲۶ قمری)[۱]

عیسی‌خان مجدالسلطنه[۲]

نام کامل زهرا خانم پدر ناصرالدین شاه مادر توران‌السلطنه

تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار (۱۳۰۱ ه.ق. تهران - ۱۳۵۴ ه.ق. تهران) از مدافعان انقلاب مشروطه و عضو انجمن حریت نسوان بود[۳] و به نوشتن خاطرات خود علاقه داشت. بخش‌هایی از خاطرات او به نام «خاطرات تاج‌السلطنه» برجا مانده که وسعت اطلاعات او را نشان می‌دهد و منبع تاریخی با اهمیتی است. او مدافع مشروطیت، حقوق زنان، آزادی، برابری و قانون بود[۴] و بسیاری از مشکلات کشور را حاصل عدم کفایت شاهان قاجار می‌دانست. همچنین با شاعران آزادی‌خواهی هم‌چون میرزاده عشقی ارتباط داشت و عارف قزوینی در ابیاتی او را ستوده است.[۴]

کودکی و تحصیلات[ویرایش]

تاج‌السلطنه

تاج‌السلطنه در اواخر سال ۱۳۰۱ هجری قمری (برابر با ۱۸۸۴ میلادی) متولد شد. پدرش ناصرالدین‌شاه و مادرش شاهزاده‌خانم مریم توران‌السلطنه (دختر محمدحسن میرزا معتضدالدوله) بود. سال‌های ابتدایی زندگی تاج‌السلطنه به یادگیری آداب و رسوم «اندرونی» دربار گذشت. او مادرش را فقط روزی دو بار می‌دید و نگهداری از او برعهدهٔ دایه و دده و معلم سرخانه بود. هروقت پدرش ناصرالدین‌شاه در تهران بود او را معمولاً روزی یک‌بار به دیدن پدرش می‌بردند. تاج‌السلطنه بعدها در خاطراتی که می‌نوشت، از دوران کودکی‌اش به تلخی و انتقاد یاد کرد.[۵]

تاج‌السلطنه در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی‌اش را در مدرسهٔ سلطنتی آغاز کرد اما نامزدی او در سال ۱۸۹۳ باعث وقفه در تحصیلات او شد. او در سال‌های بعد، چندین معلم خصوصی داشت که از برخی از آنها در خاطراتش به تفصیل سخن گفته است. آشنایی تاج‌السلطنه با ادبیات و تاریخ ایران و اروپا در سبک نثرنویسی و محتوای خاطرات او مشهود است. او پیانو و تار می‌نواخت و نقاشی و گلدوزی را نیز آموخت.[۵]

ازدواج و طلاق[ویرایش]

تاج‌السلطنه هشت‌ساله بود که چندین‌ بار کوشیدند او را شوهر بدهند اما در مقابل برخی مقاومت کرد و برخی هم به نتیجه‌ای نرسید. او در خاطراتش اشاره می‌کند که غلامغلی‌خان عزیزالسلطان، پسرخواندهٔ محبوب ناصرالدین‌شاه، سال‌ها عاشق او بوده، حتی پس از ازدواج با خواهر بزرگ‌تر تاج‌السلطنه یعنی اخترالدوله. عزیزالسلطان نیز در خاطراتش به جزئیات زیادی دربارهٔ تاج‌السلطنه اشاره می‌کند از جمله دیدارهای تاج‌السلطنه با همسرش، طلاق‌های تاج‌السلطنه و و ازدواج‌های مجدد او. هرچند عزیزالسلطان حتی در سال‌های پایانی عمرش توجه زیادی به زندگی تاج‌السلطنه داشت، اما نشانه‌ای از وجود رابطه میان این دو نیست.[۵]

در اوایل ۱۸۹۳، در سن ۹ سالگی، شیرینی‌خوران تاج‌السلطنه و حسن‌خان سردار شجاع‌السلطنه برگزار شد و در دسامبر همان سال، این دو را عقد کردند. ظاهرا داماد هم تقریبا هم‌سن عروس بوده و احتمالا ۱۱ یا ۱۲ سال داشته است. مراسم عروسی آنها یک سال بعد از ترور ناصرالدین‌شاه برگزار شد یعنی در ۱۳ سالگی تاج‌السلطنه. چنانکه خود تاج‌السلطنه به تلخی نوشته، ازدواج تمامی زنان دربار سلطنتی به نوعی «تجارت» شبیه بود و منافع ازدواج سلطنتی در واقع تضمین‌کنندهٔ وفاداری اقوام و چهره‌های اثرگذار به سلطنت بود، مانند سردار اکرم (پدرشوهر تاج‌السلطنه) که عضو یکی از خانواده‌های نظامی قدیمی ایران بود. با وجود این، تاج‌السلطنه در آن زمان ازدواج را راهی برای فرار از زندگی در انزوای دربار و کسب حدی از استقلال به‌عنوان یک زن متأهل می‌دید.[۵]

از سلسله مباحث ایران قاجاری (۱۷۹۶–۱۹۲۵) پادشاهان نخست‌وزیرهای مشهور چهره‌های سرشناس رویدادهای مهم جنبش مشروطه درگاه ایران نبو

پس از ترور پدرش ناصرالدین‌شاه، تمامی زنان و فرزندان آنها به سروستان، محل اقامت سرورالدوله (مادر کامران میرزا نائب‌السلطنه)، برده شدند و تاج‌السلطنه در آنجا تقریبا مانند یک زندانی زندگی می‌کرد.[۵]

تاج‌السلطنه در جوانی

خاطرات تاج‌السلطنه از ازدواج اولش نشان‌دهندهٔ گفتمان اصلاح‌طلب دربارهٔ ازدواج در آن زمان است. او مدافع ازدواج مبتنی بر عشق و تفاهم برای تعهد به تک‌همسری تا پایان عمر است، و به‌شدت از ازدواج‌های برنامه‌ریزی‌شده انتقاد می‌کند به‌خصوص اگر خیر و سعادت زوج در نظر گرفته نشود. او به یاد می‌آورد که در اولین سال‌های ازدواجش، او و شوهرش هردو نوجوان بودند و بازی‌های کودکانه می‌کردند و در عین حال عمیقاً نسبت به بی‌توجهی شوهرش ناراحت است که تقریبا بلافاصله پس از نخستین شب عروسی آنها شروع شده بود. حسن‌خان، مانند اغلب مردانی که از خانواده‌های برجستهٔ قاجار می‌آمدند، با اشخاص متعددی اعم از زن و مرد رابطه داشت و تاج‌السلطنه هم در خاطراتش نوشته که برای تلافی بی‌توجهی و خیانت‌های شوهرش او هم روابط عاشقانهٔ دیگری داشته است. معروف‌ترین فرد از میان مردانی که در خاطرات تاج‌السلطنه اشاره شده، عارف قزوینی است.[۵] تاج‌السلطنه هم مانند بسیاری از زنان هم‌نسل خود، مجبور بود انتظارش از ازدواج را تعدیل کند بر اساس روابط جنسی شوهرش و جستن آرامش در وجود فرزندان و دوستی‌های صمیمی با خواهران و دوستان. او در خاطراتش اشاره می‌کند که سه فرزند او زنده مانده‌اند، دو دختر و یک پسر، و یک پسر دیگر هم در نوزادی از دنیا رفته است. اما او همچنین به یک سقط جنین خطرناک اشاره می‌کند که بعد از پی‌بردن به بیماری مقاربتی شوهرش که احتمالا سوزاک یا سیفلیس بوده اتفاق می‌افتد. از قضا، آسیب جسمی و روحی که در اثر این سقط جنین برای تاج‌السلطنه ایجاد شد را هیستری تشخیص دادند و او اجازه یافت خانه‌اش را ترک کرده و به گشت و گذار برود: « در سال‌های بعد، تا‌ج‌السلطنه و چندتن از خواهرانش در فعالیت‌های مشروطه‌خواهی و فمینیستی آن عصر وارد شدند. او به‌شدت علاقه داشت به اروپا سفر کند اما برخلاف برخی زنان درباری دیگر مانند خواهرش اخترالدوله و فروغ‌الدوله، فرصت این سفر را نیافت.[۵] طبق خاطرات تاج‌السلطنه، او تا سال ۱۹۱۴ دست‌کم سه بار تلاش کرده بود خودکشی کند. ازدواج اول تاج‌السلطنه بالاخره در دسامبر ۱۹۰۷ به طلاق انجامید.[۵]

برای دیدن کل مطلب کلیک کنید

منبع مطلب : fa.wikipedia.org

آنچه درباره «تاج‌السلطنه» و «ژاله» نمی‌گویند

در تاریخ معاصر ایران، نام دو زن به عنوان نخستین فمینیست‌ها (۱) ثبت شده است. دو زن در زمان قاجار که هر دو متولد سال ۱۲۶۱ ش. بودند. یکی تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه و دیگری عالمتاج قائم‌مقامی، متخلص به ژاله. جماعت موسوم به روشنفکر، روی تفکرات ضدمرد این دو زن (یکی در کتاب خاطراتش و دیگری در دیوان اشعارش) تمرکز کرده و آن‌ها را دو بانوی پیشرو برای احقاق حقوق زنان، آن‌هم از لون غربی آن معرفی می‌کنند! اما جالب است که این جماعت، شدیداً از بیان بخش پایانی زندگی و افکار این دو زن برجسته دوره قاجار، طفره رفته و به نوعی آن را در تاریخ‌نگاری‌های‌شان حذف می‌کنند!

چهارشنبه / ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ / ۲۰:۲۵

دسته‌بندی: رسانه دیگر

کد خبر: 1400121108928

منبع : مطبوعات

آنچه درباره «تاج‌السلطنه» و «ژاله» نمی‌گویند

در تاریخ معاصر ایران، نام دو زن به عنوان نخستین فمینیست‌ها (۱) ثبت شده است. دو زن در زمان قاجار که هر دو متولد سال ۱۲۶۱ ش. بودند. یکی تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه و دیگری عالمتاج قائم‌مقامی، متخلص به ژاله. جماعت موسوم به روشنفکر، روی تفکرات ضدمرد این دو زن (یکی در کتاب خاطراتش و دیگری در دیوان اشعارش) تمرکز کرده و آن‌ها را دو بانوی پیشرو برای احقاق حقوق زنان، آن‌هم از لون غربی آن معرفی می‌کنند! اما جالب است که این جماعت، شدیداً از بیان بخش پایانی زندگی و افکار این دو زن برجسته دوره قاجار، طفره رفته و به نوعی آن را در تاریخ‌نگاری‌های‌شان حذف می‌کنند!

به گزارش ایسنا، روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: ما در مقال پی‌آمده، با نگاهی مختصر به زندگی و اندیشه تاج‌السلطنه و ژاله، بخش پایانی زندگی آن‌ها و بازگشت‌شان به هویت ملی و دینی را مورد خوانش و تحلیل قرار داده‌ایم. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر را مفید و مقبول آید.

تمجید از زنان فمینیست غربی به سبک تاج‌السلطنه

«زهرا تاج‌السلطنه» فرزند ناصرالدین شاه قاجار و توران‌السلطنه- دختر پسرعموی شاه- متولد ۱۲۶۲ ش. بود. او ۱۳ ساله بود که به اجبار به ازدواج یک شاهزاده قجری هم‌سن و سال خود (حسن‌خان شجاع‌السلطنه) درآمد. وی، چون از ابتدا با این وصلت موافق نبود، پس از چندین سال دعوا و مرافعه با شوهرش، سه بار خودکشی ناموفق کرد و با وجود داشتن سه فرزند، از همسرش جدا شد! اما این جدایی، برایش روزگار خوشی را به ارمغان نیاورد! زیرا کمی بعد برادرها دوباره او را در فضای بحرانی سال‌های مشروطه، به ازدواج اجباری با «قوللر آقاسی‌باشی» درآوردند. ازدواجی که با وقایع فتح تهران و کم شدن قدرت قاجارها، به طلاق کشیده شد! (۲) از اینجا به بعد، زندگی تاج‌السلطنه همزمان با ورود تفکر غربی و نفوذ فرهنگ اروپایی به جامعه ایرانی، دچار تغییراتی اساسی می‌شود و او با الهام گرفتن از این تفکرات، راه عصیانگری در برابر مبانی عقیدتی، اخلاقی و عرفی جامعه را انتخاب می‌کند. به ویژه اینکه کمی قبل از شروع وقایع مشروطه، تاج‌السلطنه سفری به اروپا داشت و مشاهده ظواهر چشم‌فریب زندگی اروپاییان، شدیداً او را تحت تأثیر قرار داد!

تاج‌السلطنه در اولین کتابی که در سال ۱۲۹۱ ش. نوشته و با عنوان «خاطرات تاج‌السلطنه» چاپ شده است، بر بسیاری از قوانین اسلامی و فقهی همچون حجاب، ازدواج، نقش‌آفرینی به عنوان همسر و... می‌شورد! همچنین تمجید عجیبی از «زنان حقوق‌طلب» اروپا و امریکا می‌کند و آن‌ها را غرق «سعادت و شرافت» معرفی کرده و زن ایرانی را، چون بهایم تلقی می‌کند و چادر و حجاب‌شان را می‌کوبد! (۳) از البسه، فرم و لوازم آرایش زنان اروپایی، تعریف می‌کند و به غیر از آن به شخصیت مبارز و بزرگی، چون «سیدجمال‌الدین اسدآبادی»، حمله می‌کند و به شیوه خودش، این مرد را یاغی (۴) می‌خواند! تاج‌السلطنه، اما در مواردی نیز به عرف غلط حاکم بر دربار قجری می‌تازد و آن را به باد انتقاد می‌گیرد و از اینکه خودش هم از آن عرف غلط پیروی کرده، اظهار پشیمانی می‌کند! مثلاً در صفحه ۲۳ خاطراتش، چنین می‌آورد: «چرا نباید مادر اولاد خود را شیر داده، در آغوش رأفت و محبت خود بپروراند و چرا باید اولاد خودش را از خود خارج نموده و به دست غیر بسپارد؟ در حالتی که دایه گرفتن برای بچه، باعث انزجار و نفرت اولاد به مادر می‌شود و همین‌طور، اولاد را در نظر مادر غیرمهم و غیرقابل ملاحظه می‌نماید... مثل اینکه خود من، چهار اولاد دارم و امروز که تمام به حد رشد و کمال رسیده‌اند، با وجود اینکه منتهای سعی و کوشش را در تحصیل و تربیت ایشان نموده‌ام، معهذا هر چهار، چهار اخلاق متفاوت دارند! و وقتی که درست به نظر دقت و تجسس کنم، کوچ هستند از اخلاق دایه‌های‌شان و ابداً شباهتی به اخلاق من ندارند... اگر من خود ایشان را شیر داده بزرگ کرده بودم و آن علاقه و انس، توأم با مهر مادری شده بود، هیچ وقت ایشان را در سن طفولیت ترک و از پدر ایشان جدا نمی‌شدم ولو اینکه هزار قسم زجر و زحمت دیده و در تمام ساعات عمر، در شکنجه و عذاب بودم...» (۵)

البته به دلیل همان شورش بر قوانین اسلامی و تفکرات ضدمرد و تبلیغ اندیشه‌های غربی درباره زنان، جریان فمینیست به شدت به وی علاقه نشان داده و از وی تقدیر کرده و تاج‌السلطنه را می‌ستایند. اما با این وجود، بسیار جالب است که جماعت روشنفکر و ضدمذهب و به طور ویژه نویسندگان بهایی، در کتاب‌ها و نوشته‌های‌شان از تاج‌السلطنه به بدی یاد کرده‌اند و سیلی از تهمت‌ها و بدگویی‌ها را نثار شخصیت او کرده و همچنان می‌کنند! علت این امر چیست؟

کشف کتاب دوم تاج‌السلطنه و بخش دوم زندگی او

قطعاً کتاب خاطرات تاج‌السلطنه، بازتاب‌دهنده همه وقایع زندگانی او نیست، زیرا تاج‌السلطنه پس از وقوع حوادث مشروطه، شرایط عجیبی را پشت سر گذاشت. از عضویت در انجمن زنان گرفته، تا عضویت در حلقه ادبی گل زرد که وابسته به مجله «اتحاد اسلام» بود! همچنین رودررو شدن با رجال درباری و البته وابسته به سفارت انگلیس که حق و حقوق مالی او را خوردند و حتی از دادن مقرری ناچیزی که برایش تعیین شده بود، خودداری کردند، تأثیرات عمیقی بر روح و روان وی داشت! این اتفاقات و فعالیت‌هایی سیاسی تاج‌السلطنه، موجب شناخت دقیق او از جماعت منورالفکر و درک خیانت‌های آن‌ها و به ویژه انگلستان علیه مردم ایران شد. به این شکل و به مرور زمان، عقاید او تغییر کرده و رنگ و بوی مذهب به خود گرفت، تا جایی که در سال ۱۳۰۱ ش. سفری به عتبات عالیات کرد و در این سفر کربلاست که مسیر زندگی‌اش به طور کلی عوض می‌شود و پس از برگشت به ایران، در قالب بانویی معتقد و عفیف، به زندگی خود ادامه می‌دهد. آن‌وقت وی در سال ۱۳۰۶ ش. جلد دوم کتابش را می‌نویسد و بدون نام و به شکل پاورقی، تحت عنوان «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی»، در مجله کوشش با مدیرمسئولی سیدشکرالله حسنی صفوی، به چاپ می‌رساند! کتابی که در آن، با احترام زیاد از قرآن و اسلام یاد می‌کند و با تمجید فراوان از حضرت رسول ختمی مرتبت (ص) و حضرت فاطمه زهرا (س)، به شدت بر برپایی مراسم روضه‌خوانی و عاشورا تأکید می‌کند. از چادر یزدی و روبنده اصفهانی، سخن می‌گوید و حتی در بخش‌های گوناگون کتابش، از علمای شیعه با احترام بسیار یاد سخن می‌گوید. چنانچه در کتابش می‌نویسد: «جهان‌افروز خانم، سری حرکت داده و گفت خواهر عزیز، فرضاً من با سایر خانم‌ها رفت‌وآمدی هم کردم، از این رفت‌وآمدها چه نتیجه می‌توان گرفت؟ شما که می‌دانید در محفل ما زنان ایرانی، صحبت‌های مفید و نافع کمتر است و غالب گفت‌وگوها، مربوط به خرافات و موضوعاتی است که زبان از شرح آن خجلت دارد؛ بنابراین بالفرض آمد و رفتی هم به میان بیاید، جز کسالت روحی و فکری نتیجه نخواهد داشت! زن‌های ایرانی، این تربیت اجتماعیه را ندارند و در میان آنها، کسی هم به فکر اصلاح احوال اجتماعی زنانه نیست و مردها هم نمی‌توانند مصلح جامعه زن باشند. زیرا اصلاح، فرع این است که درست و صحیح به عواید و اخلاق زن آشنا باشند و بدانند مفکوره زن، تا چه درجه قابل نشو و نما برای ترک اخلاق ذمیمه و اتخاذ رویه حسنه است شنیدم یکی از علما که مرجع تقلید فرقه ناجیه شیعه است، در مسئله علمیه خود، کتاب حج و کتاب حیض را ننوشته است و در جواب معترض فرموده‌اند من تا به مکه نروم کتاب حج نمی‌نویسم و، چون زن نیستم، در باب حیض فتوایی نخواهم داد. ملاحظه کنید، چقدر انصاف این عالم بزرگ روحانی، قابل تقدیس و تعظیم است؛ بنابراین خانم عزیزم، باید از میان جامعه زن‌ها نابغه فاضله‌ای ظهور کند و قبلاً به وسیله تحریرات گرم و معتدل، زمینه تشکیلات اجتماعی محافل را بریزد تا قهراً و تدریجاً وسایل تربیت اجتماعی زن‌ها تدارک شود...» (۶)

برای دیدن کل مطلب کلیک کنید

منبع مطلب : www.isna.ir

نظر خود را بنویسید

آخرین مطالب