مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
مقتل حضرت قاسم را از این سایت دریافت کنید.
مقتل حضرت قاسم بن الحسن (علیه السّلام)
مقتل حضرت قاسم بن الحسن (علیه السّلام)
15/05/2019 23508 بازدید:
در مقاتل و کتب تاریخی از جانفشانی حضرت قاسم (علیه السّلام) پسر حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) در روز عاشورا در دفاع از عموی مظلوم خود حضرت سیدالشهدا(علیه السّلام) سخن رفته است.
در ذخیرة الدارین نام مادر حضرت قاسم (علیه السّلام) «ام ولد» ذکر شده است:
«قال ابن الاثير: ابوبكر و قاسم ابن الحسن امهما ام ولد، قتلا بالطف مع الحسين بن علي (ع). و قال صاحب كتاب الدرّ النظيم: عمرو بن الحسن و أخواه ألقاسم و عبداللّه ابناء الحسن (ع) امّهم ام ولد. وقال صاحب الحدايق و غيره: أبوبكر بن الحسن و أخوه القاسم امّه امّ ولد.»(1)
ابن اثیر می گوید: مادر ابوبکر و قاسم از پسران حضرت امام حسن(علیه السّلام) «ام ولد» نام داشت و هر دو در طف با حضرت حسین بن علی (علیه السّلام) کشته شدند.
صاحب کتاب درّ النظیم می نویسد: عمرو بن حسن و برادرش قاسم و عبداللّه پسران امام حسن (علیه السّلام) هستند و مادرشان«ام ولد» بود.
و صاحب الحدايق و دیگران گفته اند: أبوبكر بن الحسن و برادرش قاسم مادرشان ام ولد بود.
ابن حیون در شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار نیز نام مادر حضرت قاسم را «ام ولد» ذکر می کند:
قَالَ حُمَيْدُ بْنُ مُسْلِمٍ: وَ قُتِلَ مَعَهُ يَوْمَئِذٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ علی بْنِ أَبِي طَالِبٍ. قَتَلَهُ عَمْرُو بْنُ سَعِيدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ نُفَيْلٍ الْأَزْدِيُّ وَ هُوَ لِأُمِّ وَلَدٍ.(2)
حمید بن مسلم می گوید: با حضرت امام حسین(علیه السّلام) در آن هنگامه حضرت قاسم(علیه السّلام) نیز شهید شدند. عمرو بن سعید بن عمرو بن نفیل ازدی او را به شهادت رسانید و مادرش «ام ولد» بود.
در کتاب إبصار العين في أنصار الحسين (علیه السّلام) مادر حضرت قاسم (علیه السّلام) «رمله» ذکر شده است.(3)
نقل ذخیره الدارین به حضور مادر حضرت قاسم (علیه السّلام) در کربلا در روز عاشورا دلالت دارد:
«فضربه ابن نفيل الأزدي على رأسه ففلقه فوقع الغلام بوجهه و امّه واقفة بباب الخيمة تنظر اليه و صاح: يا عمّاه.»(4)
ابن نفیل ازدی ملعون بر سر حضرت قاسم(علیه السّلام) ضربه ای زد و سر شکافت و جوان با صورت به زمین افتاد و مادرش در درب خیمه ایستاده بود و به سوی او می نگریست. حضرت قاسم (علیه السّلام) فریاد زد: ای عموجان به فریادم برس.
حضرت قاسم(علیه السّلام) به استناد برخی از مقاتل پس از حضرت علی اکبر(علیه السّلام) به میدان رفتند و پس از ایشان نیز برادر بزرگوارش به میدان رفتند. در برخی منابع نقل شده است بعد از عون بن عبد اللَّه، عبد اللَّه بن حسن بن على بن ابى طالب(عليه السّلام) براى جهاد در راه خدا قيام نمود. ولى در بيشتر روايات مى نويسندکه پس از او قاسم بن حسن(عليه السّلام) به نبرد رفته است. او نوجوانی بود كه تازه بالغ شده بود.(5)
ابن عدیم در ترجمة الإمام الحسین (علیه السّلام) من کتاب بغیة الطلب فی تاریخ حلب می نویسد:
«ثمّ قتل القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب، ضربه عمرو بن سعد بن مقبل الأسدي ثمّ قتل أبو بكر بن الحسن بن علي، رماه عبد اللّه بن عقبة الغنوي بسهم فقتله.»(6)
سپس قاسم بن حسن بن علی بن ابی طالب(علیه السّلام) با ضربه عمرو بن سعد بن مقبل اسدی به شهادت رسید سپس ابوبکر بن حسن بن علی به شهادت رسید و عبدالله بن عقبه غنوی به سوی او تیری افکند و او را به شهادت رساند.
نام قاتل حضرت قاسم در برخی از مقاتل «عمرو بن سعد بن نفيل الأزدي»(7) ضبط شده است ولی ضبط عمرو بن سعيد بن نفيل الأزدي در مقاتل الطالبيين (8) و « عمر بن سعید بن نفیل ازدی» نیز در متون دیده شده است.
اذن خواستن حضرت قاسم (علیه السّلام) از حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) برای رفتن به میدان نبرد
در تمامی مقاتل از اذن میدان ندادن حضرت امام حسین(علیه السّلام) به حضرت قاسم و اصرار ایشان برای رزم سخن رفته است. خوارزمی در مقتل خود در این باره می نویسد:
«و هو غلام صغير لم يبلغ الحلم. فلما نظر إليه الحسين إعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثمّ استأذن الغلام للحرب فأبى عمّه الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبّل يديه و رجليه و يسأله الإذن حتى أذن له: و پسرى كوچك بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود. چون حسين (عليه السّلام) او را ديد دست به گردن يكديگر انداختند و گريستند تا حالت غش به آنان دست داد. سپس آن نوجوان اجازه نبرد خواست، اما عمويش از اجازه دادن به او طفره رفت. آن نوجوان آنقدر دست و پاى امام را بوسيد و اصرار كرد تا اجازه گرفت.»(9)
در نفس المهموم درباره چگونگی اذن دادن حضرت امام حسین(علیه السّلام) به حضرت قاسم(علیه السّلام) آمده است:
«لما نظر الحسين (عليه السّلام) إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين عليه السلام في المبارزة فأبى عليه السلام أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له»(10)
«چون حسين او را نگريست كه آماده شده به ميدان رود در آغوشش كشيد و گريستند تا بيهوش شدند و از حسين اجازه خواست و به او اجازه نمى داد و آن پسر پياپى دست و پاى او را بوسيد تا به او اجازه داد و به ميدان رفت و اشكش روان بود.»(11)
در قمقام زخار و صمصام بتار در این باره آمده است:
«قاسم كه پسرى خردسال و به بلوغ نرسيده بود به خدمت امام آمد رخصت طلبيد، امام برادرزاده را در آغوش گرفت و هردو بسى بگريستند نخست اجازه نفرمود، قاسم سخت الحاح كرد تا دستورى يافت مانند آفتاب تابان از افق ميدان طالع شد.»(12)
علامه مجلسی در این باره می نویسد:«فلما نظر الحسين إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين (ع) في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له.»(13)
«چون نظر حضرت امام حسين (عليه السلام) به فرزند عزيز برادر بزرگوار خود افتاد كه عازم ميدان كارزار و قتال گروه اشرار گرديده است، دو دست مبارك خود را به گردن مبارك برادرزاده عزيز خود افكند؛ هر دوی آن بزرگوار شروع به گريه و زارى نمودند و اشك حسرت از ديده پردرد و محنت خود به رخسار خويش جارى كردند، آنقدر گريستند كه هر دوی آن بزرگوار مدهوش به روى زمين افتادند، چون به هوش آمدند آن جوان مصيبت زده از عمّ بزرگوار خود رخصت كارزار گروه اشرار نمود، پس حضرت امام حسين (علیه السّلام) از رخصت دادن ابا و امتناع فرمودند و رخصت قتال و اذن كارزار گروه بد فعال را ندادند، پيوسته آن جوان نيكو خصال دست و پاى آن حضرت را مى بوسيد، عجز و الحاح در طلب و اذن رخصت مى نمود، تا اينكه آن حضرت رخصت دادند.» (14)
منبع مطلب : imamhussain.org
روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت قاسم بن حسن در ظهر عاشورا
حضرت «قاسم بنالحسن» یکی از فرزندان حضرت امام حسن مجتبی (ع) است که در روز عاشورا در دامان عمویش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به شهادت رسید.
روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت قاسم بن حسن در ظهر عاشورا
حضرت «قاسم بنالحسن» یکی از فرزندان حضرت امام حسن مجتبی (ع) است که در روز عاشورا در دامان عمویش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به شهادت رسید.
کد خبر : 510233
به گزارش خبرنگار حوزه معارف اسلامی گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، یکی از فصلهای درخشان حماسه کربلا، ایثار و جانفشانی نوجوانان و کودکان در مسیر دفاع از ولایت بود. دلاورانی از خاندان اهل بیت (ع) که در ظهر عاشورا پس از حماسهآفرینی و نبردی جانانه علیه لشکرکوفیان به وصال پروردگاران رسیدند.
به روایتی در روز عاشورا از فرزندان امام حسن مجتبی (ع) حضرت قاسم، ابوبکر و عبدالله به شهادت رسیدند.
شهادتی که شیرینتر از عسل بودبه نقلى در شب عاشورا، آنگاه كه امام حسين (ع) خطبه خواند و به ياران خود فرمود: «فردا من و شما همه كشته خواهيم شد»، وى پنداشت اين افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمىشود. از اينرو پرسيد: «آيا من هم فردا كشته خواهم شد؟» امام (ع) با مهربانى پرسيد: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض كرد «احلى من العسل» (شیرینتر از عسل)
در مقاتلی به دست ما رسیده، از اذن میدان ندادن حضرت امام حسین(ع) به حضرت قاسم و اصرار ایشان برای رزم سخن رفته است. خوارزمی در مقتل خود در این باره مینویسد:
«و هو غلام صغير لم يبلغ الحلم. فلما نظر إليه الحسين إعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثمّ استأذن الغلام للحرب فأبى عمّه الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبّل يديه و رجليه و يسأله الإذن حتى أذن له»«و پسرى كوچك بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود. چون حسين (ع) او را ديد دست به گردن يكديگر انداختند و گريستند تا حالت غش به آنان دست داد. سپس آن نوجوان اجازه نبرد خواست، اما عمويش از اجازه دادن به او طفره رفت. آن نوجوان آنقدر دست و پاى امام را بوسيد و اصرار كرد تا اجازه گرفت».
در «نفس المهموم» درباره چگونگی اذن دادن حضرت امام حسین(ع) به حضرت قاسم(علیه السّلام) آمده است:
«لما نظر الحسين (عليه السّلام) إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين عليه السلام في المبارزة فأبى عليه السلام أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له»«چون حسين(ع) او را نگريست كه آماده شده به ميدان رود در آغوشش كشيد و گريستند تا بيهوش شدند و از حسين اجازه خواست و به او اجازه نمى داد و آن پسر پياپى دست و پاى او را بوسيد تا به او اجازه داد و به ميدان رفت و اشكش روان بود».
حضرت فرمود: آرى به خدا سوگند، عمو به فدايت، تو از آنان هستى كه پس از گرفتارشدن به بلايى سخت كشته خواهى شد.
وی در میدان نبرد اين رجز را مىخواند:
انْ تَنْكُرونى فَأَنَا فَرْعُ الْحَسَنْ ••• سِبْطُ النَبىُّ المُصْطَفى وَالمؤتَمَنْهذا حُسينٌ كَالاسيرِ الْمُرتَهَنْ ••• بين أناسٍ لا سَقَوا صُوْبُ المَزَنْاگر مرا نمىشناسيد، من فرزند امام حسن نوه پیامبر برگزيده و امينم. اين حسين همانند اسیر و گروگان، گرفتار مردمى است كه باران رحمت بر آنها نبارد.«ابن اعثم» این رجز را به عبدالله بن حسن نسبت داده است.
به گزارش «ابن شهرآشوب»، قاسم در میدان جنگ، چنین رجز میخواند:
انی انا القاسُم من نسل علی نحن و بیت الله اولی بالنبی
من شمر ذی الجوشن او ابن الدعی
«من قاسم، از نسل علی هستم. به خانه خدا سوگند، ما از شمر بن ذی الجوشن یا ابن زیاد (حرامزاده) به پیامبر سزاوارتریم.
سرانجام وی پس از كشتن سى و پنج تن به درجه شهادت نايل آمد.
عمرو بن سعد بن نُفَیل اَزْدى به من گفت : به خدا سوگند، بر او حمله مىبرم.
به او گفتم : سبحان اللّه! و از آن، چه مى خواهى؟! كُشتن همین كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته اند، براى تو بس است.
گفت :به خدا سوگند به او حمله خواهم بُرد!
آن گاه، بر او حمله بُرد، و باز نگشت تا با شمشیر بر سرش زد. آن جوان، به صورت، بر زمین افتاد و فریاد برآورد : عموجان !...
غبار [ نبرد ] كه فرو نشست ، حسین علیه السلام بر بالاى سر جوان، ایستاده بود و او پاهایش را از درد، به زمین مى كشید. حسین علیه السلام فرمود : بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، ومَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ فیكَ جَدُّكَ!
«از رحمت خدا دور باد گروهى كه تو را كُشتند و كسانى كه طرفِ دعوایشان در روز قیامت، جدّ توست!»
سپس فرمود: ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَاللّه ِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا یُجیبَكَ ، أو یُجیبَكَ ثُمَّ لا یَنفَعَكَ! صَوتٌ وَاللّه ِ كَثُرَ واتِرُهُ و قَلَّ ناصِرُهُ.
«به خدا سوگند ، بر عمویت گران مى آید كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد؛ صدایى كه به خدا سوگند جنایتكاران و تجاوزگران بر آن ، فراوان و یاورانش اندك اند».
منبع مطلب : ana.press